کد مطلب:162406 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:140

ابوالحسن خلیعی
ابوالحسن جمال الدین علی بن عبدالعزیز بن ابی محمد خلیعی موصلی حلی، در حله زندگی می كرد و در حدود سال 750 ه.ق. در آنجا وفات یافته و در همانجا دفن شد.



1. لهف قلبی و طفله فی یدیه

یتلظی و النحر منه خضیبت



2. لیت انی فداك لو كان بالعبد

یفدی المولی الحسیب النسیب [1] .



3. لهفی لمسلم و الرماح تنوشه

لا بالجزوع لها و لا المرتاع



4. و هوی من القصر المشوم مهللا

و مكبرا تجلو صدی الاسماع



5. لهفی له فوق التراب مجدلا

دامی الجبین مهشم الاضلاع [2] .



1. دلم بر كودكی می سوزد كه بر روی دست او از تشنگی بر خود می پیچید در حالیكه گلویش از خون رنگین بود.

2. (ای مولا) كاش فدایت می شدم اما بنده چگونه می تواند فدیه ی مولایی شود كه دارای حسب و نسب عالی است؟

3. دلم برای مسلم به درد آمد در وقتی كه نیزه ها به او اصابت كرد و او نه جزع كرد و نه ترسید.

4. بدنش از بالای قصر شوم دشمن به پایین رها شد در حالیكه صدای تكبیرش در همه جا پیچده و گوش مردم را پر كرده بود.

5. دلم بر آن شهید می سوزد كه با پیشانی شكسته و خونین و استخوانهای شكسته سر بر خاك نهاد.



[1] الغدير، ص 14.

[2] الغدير، ج 6، ص 16.